پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

بس تجربه كرديم در اين دير مكافات

۲۵ بازديد

پيرانه سرم عشق جواني به سر افتاد
وان راز كه در دل بنهفتم به درافتاد

از راه نظر مرغ دلم گشت هواگير
اي ديده نگه كن كه به دام كه درافتاد

دردا كه از آن آهوي مشكين سيه چشم
چون نافه بسي خون دلم در جگر افتاد

از رهگذر خاك سر كوي شما بود
هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد

مژگان تو تا تيغ جهان گير برآورد
بس كشته دل زنده كه بر يك دگر افتاد

بس تجربه كرديم در اين دير مكافات
با دردكشان هر كه درافتاد برافتاد

گر جان بدهد سنگ سيه لعل نگردد
با طينت اصلي چه كند بدگهر افتاد

حافظ كه سر زلف بتان دست كشش بود
بس طرفه حريفيست كش اكنون به سر افتاد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.